معنی از گیاهان باتلاقی

لغت نامه دهخدا

باتلاقی

باتلاقی. (ص نسبی) منسوب به باتلاق: اراضی باتلاقی.


تب باتلاقی

تب باتلاقی. [ت َ ب ِ] (ترکیب وصفی، اِ مرکب) تب آجامی. رجوع به تب و تب آجامی شود.


گیاهان

گیاهان. (اِخ) ده کوچکی است از دهستان رمشک بخش کهنوج شهرستان جیرفت. واقع در 36هزارگزی جنوب خاور کهنوج و 4هزارگزی شمال راه مالرو رمشک به کهنوج. محلی کوهستانی و هوای آن گرمسیر و سکنه ٔ آن 20 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).

فرهنگ فارسی هوشیار

باتلاقی

اراضی باتلاقی، لجنزار


عقاب باتلاقی

واشک

واژه پیشنهادی

خاک باتلاقی

خَلاش


از گیاهان انگل

سنبل باتلاقی

فارسی به ایتالیایی

گیاهان

vegetazione

معادل ابجد

از گیاهان باتلاقی

639

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری